نامدار شاهمرادی*
مهارت نفوذ اجتماعی برای متخصصان، معلمان، مصلحان و اربابان قدرت در جامعه اهمیت زیادی دارد، زیرا در خیلی وقتها میخواهد بر مراجعان و زیردستان خود اعمال نفوذ کنند و آنها را وادار کنند واکنشهای مورد نظر آنها را انجام دهند. مثلاً یک پزشک برا ی آن که اطمینان یابد بیمار لجوجش از درمان مورد نظر وی پیروی خواهد کرد یا نه؛ از تکنیکهای ترغیبی و نفوذی خود استفاده خواهد کرد. یا یک مدیر برای ادارۀ نیروی انسانی تحت امر خودش، باید آنها را ترغیب کند، نه این که به قهر متوسل شود.
روانشناسان برای نفوذ اجتماعی تعاریفی را مطرح کردهاند که به سه مورد از آنها اشاره میشود.
الف) «وقتی نفوذ اجتماعی اتفاق میافتد که اعمال یک فرد موجب وقوع رفتارها یا اتفاقاتی در زندگی طرف مقابل شود.»
ب) نفوذ اجتماعی عبارت است از «تغییرات شناختی، نگرشی رفتاری شخص (اشخاص) که معلول فعالیتهای شخص دیگری (نفوذکننده) است.»
ج) نفوذ اجتماعی «تأثیر مستقیم یا غیرمستقیم یک فرد بر فرد مقابل» نامیده شده است.
در این تعاریف اخیر میتوان دریافت که نفوذ میتواند عمدی یا غیرعمدی باشد. برای مثال، بازیگران و ستارگان معروف سینما و موسیقی، ناخواسته در نوجوانان نفوذ میکنند و آنها را به پوشیدن لباسهای خاص و اتخاذ یک سبک مخصوص در زندگی وامیدارند.
متخصصان، معلمان و مصلحان حتماً باید از تکنیک جلب موافقت مطلع باشد. هم اکنون شواهد کافی در اختیار است که نشان میدهند بیماران همیشه تجویزهای پزشکان را رعایت نمیکنند، بنابراین جا دارد پزشکان این مهارتها را فرابگیرند. امّا معلمان، مددکاران اجتماعی و مصلحان که میخواهند نگرشها، ارزشها و رفتارهای دیگران را تغییر دهند و یا آنها را اصلاح کنند هم باید این مهارتها را بخوبی کسب کنند.
و گاهی هم باید به مهربانی و پاداش متوسل شویم و گاهی هم باید الگو و عامل باشیم و در خیلی از موارد نیز باید متغیرهای مذکور را همزمان به کار ببریم. از آنجا که جلب موافقت دیگران و نفوذ در آنان پدیدۀ پیچیده ای است، ادامه این مبحث را به عواملی اختصاص میدهیم که در هنگام به کار بردن راهبردهای نفوذ اجتماعی باید به آنها توجه کنیم.
افراد متنفذ برای ترغیب دیگران باید چه خصوصیاتی داشته باشند؟ سه مؤلفه مهمی که در نفوذ اجتماعی نقش دارند عبارتند از: قدرت، اعتبار و جذابیت.
نفوذ اجتماعی و قدرت
شواهد نشان میدهند که قدرت یکی از منابع نفوذ است. تحقیقات نشان میدهند که کارآمدی متخصصان، معلمان، مصلحان و... به شش نوع قدرت اجتماعی بستگی دارد.
1) قدرت مشروع
این نوع قدرت ریشه در مقام افراد دارد. به طور کلی در جوامع غربی مردم طوری جامعهپذیر میشوند که برای اقتدار و در نتیجه مقتدران احترام زیادی قایل میشوند. برای مثال کودکان آموزش میبینند تا اقتدار والدین و معلمان خود را تصدیق کنند. درست مثل بزرگسالان که اقتدار کارفرمایان، قضات، مأموران پلیس و این گونه افراد را میپذیرند. لباس مأموران انتظامی باعث میشود تا مردم درخواستهایشان را بیشتر اجابت کنند. حتی اگر مأموران از حوزۀ مأمورت خود خارج باشند. کلاهبرداران و متقلبان هم معمولاً از این تأثیر البسة مراجع قدرت، سوءاستفاده میکنند.
2) قدرت تخصصی
قدرت مشروع به افراد اعطاء میشود، در حالی که قدرت تخصصی را باید کسب و تحصیل کرد. چنین قدرتی در کلمات، اعمال و رفتار افراد نهفته است. مثلاً حسابداران از طریق مسایل مالیاتی بر مراجعات خود اِعمال «قدرت» میکنند، قدرت وکلا در توصیههای حقوقیشان، قدرت پزشکان در شخصیتهای آنها، و قدرت مصلحان در شخصیت و توصیههای دینی و اخلاقی آنان نهفته است. به عبارت دیگر ما چون معتقدیم آنها صلاح ما را بهتر میدانند، تحت امر آنها قرار میگیریم. تبلیغکنندگان کالاها هم در آگهیهای تجاری خود با تأکید بر میزان تخصص تولیدکنندگان فلان کالا، از همین نکته استفاده میکنند.
قدرت تخصصی دو بخش اصلی دارد. نخست استفاده از عناوینی همچون آقای دکتر، استاد و... روانشناسی معتقد است که گاهی این نوع قدرت میتواند پیامدهایی خطرناک و حتی مخرب داشته باشد. او به تحقیقی اشاره میکند که در آن 95 درصد از پرستاران بیمارستانی از دستورات کسی که تا به حال او را ندیده بودند، امّا تلفنی خود را دکتر معرفی کرده بودند، پیروی کردند. بخش دوم، مدارکی همچون گواهینامه یا کتابخانهای که پر از کتاب یا اسامی تخصصی است و حکمهایی که روی درب یا پلاک دفتر آویزان شدهاند، میباشد.
3) قدرت پاداشدهی
یکی از راههای ادامة ترغیب و نفوذ، پاداش است. قدرت این روش هم منوط به ارایة پاداشهایی است که ترغیبشونده مایل به دریافت آن است و آن نوع پاداش را دوست دارد. مردم همیشه با خواستة ما موافقت نمیکنند، و گاهی در مورد هر نوع سازگاری، تغییری یا اصلاحی شک و تردید دارند. معلمان از قدیمالایام میدانستند که باید با اعمالی مثل دست زدن به پشت دانش آموزان ساعی و تشویق و تأییدشان، به آنها پاداش دهند. مدیران ادارات معمولاً از طریق تحسین کارکنان خود سعی میکنند آنها را تشویق کنند تا از الگوهای جدید کار پیروی کنند.
البته پاداشدهی فرآیندی پیچیده است. پس نفوذکنندگان باید از آنچه طرف مقابل را از تغییر خشنود میکند و این که چه وقت و چطور برای حفظ تغییرات از پاداش استفاده کنند، مطلع باشند. برای برخی افراد شنیدن جملاتی مثل «آفرین» کافی است تا بر تلاش خود بیفزایند. امّا در مورد برخی افراد بهتر است از ساعات کار آنها بکاهیم یا تعطیلات آنها را افزایش دهیم.
4) قدرت قهرآمیز
این قدرت برخلاف قدرت پاداشدهنده است و افرادی از آن برخوردارند که موظفند، هر نوع تخلفی را تنبیه کنند. قدرت قهریه میتواند به صورت تنبیهات جسمانی یا تهدید باشد. برای مثال والدین، فرزندان خود را به زور مجبور میکنند رفتارهای مورد نظر آنها را انجام دهند. اگرچه گاهی لازم است که عملاً مداخله کنیم و کودکان را بدون چون و چرا از موقعیتهای خطرناک خارج کنیم. امّا استفادۀ تداوم از نیروی قهر و زور، قوۀ تفکر و استدلال را از آنها میگیرد. با این که بخش عمدهای از یادگیریهای کودکان از طریق تمثیل یا مدلبرداری صورت میگیرد، والدینی که اهل استدلال و دلیل آوردن نیستند فرزندانشان را کمتر تشویق به استدلال مینمایند. اگرچه گاهی استفاده از زور مناسب و بجاست، امّا اکثراً چیزی جز اطاعت زودگذر و موقتی را به ارمغان نمیآورد. این گونه افراد به مجرد این که احساس کنند کسی رفتار آنها را نمیبیند، کارهایی را انجام میدهند که دوست دارند. پس زور کمتر از پاداش احتمال دارد تغییرات رفتاری طولانی ایجاد کند، زیرا طرف مقابل رفتارهای جدید را با میل خودش نپذیرفته است، و بنابراین نسبت به انجام آنها تعهدی حس نمیکند.
5) قدرت ارجاعی
مردم معمولاً با اشخاصی تعامل میکنند که از نظر آنها جذاب و قابل تحسیناند و به همین دلیل دارای قدرتی هستند که ما به آن قدرت ارجاعی میگوییم. این پدیده را اصل گواه اجتماعی یا اعتبار اجتماعی هم مینامند. منظور این است که مردم در برخی موقعیتها از اعمال یا اعتقادات اشخاص مهم پیروی میکنند.
در تحقیقی روانشناسان متوجه شدند که وقتی آزمودنیا (افراد) در حضور شخصی بودند که شوکهای الکتریکی را تحمل میکرد و طوری وانمود میکرد که گویی دردی احساس نمیکند؛ آنها نیز درد کمتری حس میکردند (میزان درد آنها از طریق گزارش خود آنان و پاسخهای فیزیولوپیک آنها مثلاً ضربان قلب و هدایت الکتریکی پوست اندازهگیری شد). تأثیرات شدید مدلبرداری از دیگران در زمینههای دیگری همچون کاهش ترس، سوانح و خودکشیها به اثبات رسیده است.
اصل اعتبار اجتماعی کاربردهای دیگری هم دارد؛ مثلاً میتوانیم با مطلع ساختن دیگران از این که اشخاص بسیاری (اشخاصی که پایگاه بالا یا عدۀ زیادی دارند) فلان درخواست را اجابت کردهاند، آنها را وادار به انجام کارهای مورد نظرمان کنیم. برای مثال فروشندگان البسه با ذکر این جمله که «افراد خوش لباس در این فصل این لباس را میپوشند» مشتری را وادار میکنند «آخرین» مدل لباس را بخرد. بنابراین والدین و معلمان معمولاً در برابر آگهیدهندگانی که برای فروش کالاهای گران قیمت و مصرفی خود به نوجوانان، از افراد مشهور استفاده میکنند، ره به جایی نخواهند بُرد.
6) قدرت اطلاعاتی
یکی دیگر از منابع قدرت، دسترسی داشتن به اطلاعات، بخصوص اطلاعاتی است که دیگران از آن بیخبرند، یا از آن محروم شدهاند. اگر افسر پلیس بگوید 80 درصد قربانیان موتورسیکلتها را افراد زیر 25 سال تشکیل میدهند، راحتتر میتواند جوانان را متقاعد کند که کلاه ایمنی نقش مهمی در جلوگیری از این گونه مرگ و میرها دارد. وقتی متخصصان سلامتی به بیماران میگویند که از دو نفر بیمار قلبی یک نفر به خاطر تغییر ندادن عادت غذایی خودش خواهد مُرد، راحتتر میتوانند آنها را وادار به تغییر رژیم غذایی خود کنند. اگر مصلح دینی به تأثیر دین و معنویت بر جنبههای گوناگون سلامت جسمی و روانی بپردازد و تحقیقاتی را که رابطه مثبت و قوی بین دین و سلامت روان را نشان میدهد مسلماً می تواند موجبات تقویت باورهای دینی و انجام تکالیف دینی دیگران را فراهم آورد.
انشاء الله در ادامه مباحث نفوذ اجتماعی و اعتبار، نفوذ اجتماعی و جذابیت و تأثیر پیام و نفوذ اجتماعی را در مقالات بعدی تشریح خواهیم نمود.
* کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی
نظرات